به گزارش سلام لردگان به نقل از حجت الاسلام ابوالحسن فاطمي در آستانه سالروز ورود اسراي دشت کربلا به شام، در گفتگو با خبرنگار جهانبين نيوز به تشريح ابعاد اخلاقي، رفتار و عملکردي کوفيان و شاميان پرداخت که در ذيل به آن اشاره شده است.
حجت الاسلام ابوالحسن فاطمي، استاد و مدير حوزه علميه فاطميه شهرکرد:
رفتار شامي ها با اين خاندان نبوي، به گونه اي بود که هر کس با هربغض و کينه ديرينه در دل خود، ايشان را مورد بي رحمي و اذيت و آزارهاي گوناگوني قرار مي دادند.
اذيت و آزاري که در شهر دمشق هم که بر حضرت زينب تحميل شد بر همين منوال بوده است، بدو ورود اين گروه به شام، با پرتاب آتش و سنگ و آشغال به سمت ايشان همراه بود به نقلي که دستار و عمامه حضرت سجاد(ع) آتش گرفت و به جهت اينکه دستانشان بسته بود نمي نوانستند آتش را از خود دور کنند، نحوه ورود مخدره و اهل بيت (عليهماالسلام) روبنده و نقاب ايشان را به زور برداشته و با صورت باز آن ها را به در مقابل نامحرمان اين شهر حرکت مي دادند.
سرهاي مقدس شهدا را علي رغم درخواست و مخالفت امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) بر سر نيزه ها وارد کرده و اين باعث مي شد که ازدحام جمعيت شامي به سرها و محارم پيغمبر(ص) نگاه مي کردند و اين صحنه زجر آور و ملال آوري براي آنان به حساب مي آمد.
سرزنش هايي که شاميان نسبت به اسرا مي کردند بسيار سخت بود
سرزنش هايي که شاميان نسبت به اسرا مي کردند بسيار سخت بود، در شرح حال زينب(س) اين بانوي ??ساله نقل شده است که وقتي ايشان از درب مسجد اموي تا باب ساعات و در شبستان، آنقدر خسته و دردکشيده بودند که شش بار نشستند و دوباره ادامه حرکت دادند.
شام به شهر يزيد معروف بود و به واسطه حضور اسرا، سراسرآزين بندي و هلهله و شور و نشاط شده بود و شهر تربيت شده يزيد و معاويه بود و مردم برخي شهر ها به حال اسرا گريه مي کردند و در اين شهر و شهرهايي ديگر، به آزار و اذيت آن ها مي پرداختند.
در تاريخ آمده است که با سخنراني ها، سرزنش ها و جولان دادن يزيد در باب بي احترامي به اسرا، چند نوبت، حضرت زينب به يزيد پرخاش کرده و با عبارت"مهلا يابن الطلقاء " او را به ياد گرفتار بودن پدرانش در دست رسول اکرم (ص) درفتح مکه مي انداخت که بازهم به دست اين نبي خدا آزاد و بخشيده شدند و اکنون فرزندانشان ميدان تازي و ميدان داري مي کنند.
شايد به خاطر اين مساله بوده که از منظر امام سجاد(ع) اين وهله از حرکت اسرا، بسيار سخت روايت شده است.
تبليغات وارونه و جنگ رواني ?? ساله معاويه عامل اصلي قضاياي کربلاست
از سال ??هجري قمري که معاويه به دست عمر حکمران و فرماندار شام شد به مدت ?? سال حکمران ايالات شام بود و از آن زمان (سال ?? ه.ق) که حکومت را به زور از امام حسن مجتي(ع) گرفت، به مدت ??سال ديگر خليفه عالم اسلام بود وي ?? سال از لحاظ معنوي اعتقادي ف رهنگي و ... بر روي مردم کار کرد، امام علي (ع) را با مردم دشمن کرد و خود را حق جلوه داد و علي(ع) و اولادش را دشمن اسلام مي دانست.
يزيد هم که دست پرورده او بود، به پيروي از رفتار پدرش، اين خط مشي را ادامه داد، و با تبليغات وارونه، خود را خليفه برحق و امام حسين(ع) را خروج کننده بر خليفه بر حق عنوان مي داشت و لذا قتل ايشان و خاندانشان را واجب کرد.
روشنگري تاريخي و خط شکنانه امام زين العابدين(ع) و حضرت زينب(س)، اوج بيداري اسلامي
سخنراني حضرت زينب (س) در مجلس يزيد و سخنراني معروف امام زين العابدين در مسجد (روز جمعه) در ميان جمعيت بوده است و نقل شده که فردي که به عنوان امام جماعت بر منبر رفته، همواره خاندان پيامبر(ص) را لعن و نفرين مي کرد، در همين زمان امام سجاد(ع) خواستند که در بين مردم صحبت کنند رو به آن شخص کرده و فرمودند:" بگذاريد من بر اين چوب هاي شما رفته و حرف بزنم."
يزيد در ابتدا اجازه سخنراني ايشان را نداد، اما با قول بزرگان مجلس اجازه سخنراني داده شد و در اينجا امام سجاد(ع) خود را و پدر و پدربزگ و حقانيتش را به مردم معرفي و ثابت کرد و تغيير عمده اي در اذهان آنان ايجاد کرد به طوري که در پايان سخنان ايشان، يزيد خود را شرمنده و شکست خورده معرفي مي کند و اذعان داشته که در اين جريان مقصر اصلي ابن مرجانه و عبيدالله زيادبوده اند و پيشنهاد کرد که شما در اين جا با احترام ابدي زندگي به سر ببريد، که اين خاندان موافقت نکردند و انتقال آنها به مدينه انجام شد.
يکي از شيوخ به نام نعمان بن بشير که آخرين فرماندار کوفه قبل از شهادت مسلم، بود مسول همراهي محترمانه و باعزت کاروان اسرا تا مدينه مي شود و اين مهم را انجام مي دهد.
بعد از اين جريان يزيد که بيشتر از دوسال عمر نکرد ، در همه محافل عمومي و خصوصي خود، به منقبت آل رسول(ص) مي پردازد و خود و پدرش را مقصر اصلي ظلم به اين خاندان مي داند.
مردم هم با وجداني بيدار و داشتن هاله اي از آگاهي در درون خود، در مسير حب خاندان نبوي قدم برداشتند. در زمان حکومت معاويه دوم (که ??سال بيشتر نداشت) ، پسر يزيد هم روال به اين شکل ادامه يافت و اين خليفه به حدي از رفتار خلفاي پيشين خود پريشان و ناراحت بود که در چهلمين روز خلافت خود، استعفايش را نوشت و خود را از کا برکنار کرد که مادرش از پشت پرده با صداي بلند گفت: اي کاش لکه خوني بر لباسم بودي و به دنيا نمي آمدي که اينچنين آبروي خلفاي قبل را نمي بردي....
الا لعنت الله، علي القوم الظالمين..